[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ][ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
دست اَزت نمی کشم ، که گفت عاشقم بشی ؟
حکم اَبد که میدهی ، مرا به بند می کشی
زلزله خیزه این مکان ، دو چشم زاغ سوز تو
روی گُسل نشسته دل ، چه ارتعاش و لرزشی
توت و تمشک می رسد ، چه نوبرانه از لبت
داغیِ بوسه می خرم ، به جای هر سفارشی
تلخی قهوه می زند ، گلوی انزوای من
خلوت شاعرانه هم ، نداره بی تو ارزشی
بیت به بیتِ این غزل ، سراسر استعاره شد
از تو همیشه گفته ام ، به هر زبان و گویشی
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
پستچی
پاکتی به دستم داد
امضا گرفت
باور نمی کردم
تو چشمانت را
برایم فرستاده بودی
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
خانه زُل زد در نگاهم ، در زمستانی بعید
سوز و سرما بود با من ، با تو هم برفی شدید
چتر خود را وا کن امشب ، زیر بارانم بمان
نم نمک باران ، خیابان ، آسمان در من چکید
خواب کنعان دیده یوسف ، دم به دم در بغض چاه
گرچه یوسف را زلیخا ، قبلِ من از دل خرید
سر کشیدم ساغرت را ، می به جانم ریختی
طعم لب را بوسه هایم ، گرچه از ساغر چشید
قهوه چی قلیان به قلیان ، سر عوض میکرد و باز
او به جز چشمان ماهت ، مشتری با من ندید
رحل قرآن تُنگ ماهی ، باز هف سین سال عشق
با تو بودم در کنارت ، در کنارت روز عید
کار مضراب است و دستت ، آنکه جادو کرده است
زخمه زن آتش بکش ، چون هور و ماهورم رسید
کوششم کامل نشد ، چون عکس نازت ناقص است
دل از این کُل ، زلفِ کاکل ، دامنی از گل کشید
لَنگه شعرم ، لَنگه یک بیت است تا کامل شود
مصرعی هم قرض این ، ابیات محدودم دهید
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
ناقوس طرب ، به رسم هر بار دهید
مِیخواره منم ، پیاله پُربار دهید
منظور من است ، چشم افسونگر یار
یک لحظه درنگ ، تاب اقرار دهید
هر بار سیاوُشانه دل سوخت ولی
باید دل خسته را ، که تیمار دهید
دُردی کش ماست بی گمان ، بَربَط عشق
پی در پی از این ، پیاله هر بار دهید
لولی وَش و ماه پیکر آن ، لُعبت ناز
بر او صلوات و نذر بسیار دهید
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]
باران
به شیشه من می خورد هنوز
بر تکه های این همه من
رد بارش است
از حال و روز پنجره ها
در تعجبم
هی شیشه
شیشه
شیشه
همش
شیشه توی قاب
این شیشه
مات و مه آلود قطره هاست
باران که میزند آرام می شوم
باران
حقیقت یک روز ابری است
[ امتیاز :
] [ نتیجه : 3 ]